هِژِمونی مفهومی است برای توصیف و توضیح نفوذ و تسلط یک گروه اجتماعی بر گروهی دیگر، چنانکه گروه مسلط (
هژمون) درجهای از رضایت گروه تحت سلطه را بهدست میآورد و با «تسلط داشتن به دلیل زور صرف» فرق دارد.
این روزها ماه رمضان است و خوردن و آشامیدن در ایران تعطیل. به هر حال آنچه مسلم است عده ای روزه نمی گیرند (کاری به زیاد و کم بودن تعداد روزه دار ها و روزه ندار!ها ندارم) . و در این بین کسانی که روزه نمی گیرند معمولا به بهانه تراشیدن برای موجه نشان دادن کار خود می پردازند و از این بابت خود را شرمسار نشان می دهند (یا می پندارند). دردآور آنجاست که هیچ فکر و نظری در این باره ندارند و کاملا انفعالی اند. هیچ از خود نمی پرسند که اگر روزه نمی گیرم چه اجباری است که سعی در توجیه کارم داشته باشم. و چرا اصلا روزه نمی گیرم. کمتر کسی را دیده ام که بگوید روزه نمی گیرم چون دوست ندارم بگیرم یا اعتقادی به روزه گرفتن ندارم و یا مذهبی نیستم ، اهل این مسائل نیستم و ... . حکایت سرگشتگی همیشگی ما ایرانی ها (و به نوعی تمام استبداد زده ها).
همیشه به آزادی اعتقاد داشته ام و آن فراتر از مسائل پیش پا افتاده ای مثل پوشش و لباس و ظاهر و ... می دانم. آزادی از نظر من رها بودن از هر قید و بند و هر گونه تعبد و بندگی است. اینکه بدون تحت تاثیر قرار گرفتن از چیزی بیاندیشی و برای خود چهارچوبی داشته باشی حالا آن چیز می خواهد مذهب باشد یا یک ایدئولوژی غالب یا آداب و رسوم و سنت هایی که در جامعه به شکل قانون نانوشته درآمده اند.
من روزه نمی گیرم و احتمال اینکه حتی یک روز روزه بگیرم چیزی نزدیک محاله ولی با اینحال برای کسانی که از ته دل علاقه دارند و روزه می گیرند احترام بیشتری قائلم تا آنهایی که نمی دانند برای چه روزه می گیرند آنهم نصفه و نیمه و چرا روزه خواری می کنند و از بقیه مخفی می کنند...
|
+| نوشته شده توسط
در دوشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۸۹
|